اگر در مشاغل نظارتی یا مدیریتی فعالیت دارید یا اینکه دوست دارید در چنین سمتهایی قرار بگیرید، باید از تفاوت مدیریت و رهبری را مطلع باشید. در چند سال گذشته، تمایز بین رهبری و مدیریت مبهم شده است. مردم اغلب این دو اصطلاح را اشتباه میگیرند و آنها را به جای هم استفاده میکنند. با این حال، باید گفت که هر دو اصطلاح معانی و نقشهای متفاوتی دارند. رهبران، همانطور که از نامشان مشخص است، یک گروه یا سازمان را رهبری میکنند، در حالی که مدیران وظیفه مدیریت عملیات روزانه را بر عهده دارند. به عنوان مثال، مدیران و رهبران شخصیتها، رفتارها و مجموعه مهارتهای متفاوتی بر عهده میگیرند، اما سازمانها برای موفقیت به هر دو متکی هستند. تعریف واضح هر دو اصطلاح به شما در درک بیشتر در مورد مدیریت و رهبری کمک خواهد کرد. افرادی که به دنبال شرکت در دورههای آموزش مدیریت کسب و کار هستند، باید با تفاوت تفاوت مدیر و رهبر آشنایی داشته باشند.
اهمیت درک تفاوت مدیریت و رهبری
در قلمرو پیچیده کسب و کار و سازمانها، مدیریت و رهبری به عنوان دو ستون متمایز و در عین حال در هم تنیده هستند که مسیر موفقیت را هدایت میکنند. اگرچه اغلب به جای یکدیگر استفاده میشوند، اما نقشها، استراتژیها و مسئولیتهای جداگانهای را در بر میگیرند. برای هدایت موثر چالشهای سازمانهای معاصر، درک تمایزات ظریف بین مدیریت و رهبری و همچنین تأثیر جمعی آنها بر کارایی سازمانی ضروری است.
دانستن اینکه چه زمانی باید رهبری کنید، چه زمانی مدیریت و چگونه این دو را متعادل کنید، در موفقیت حرفهای شما تفاوت زیادی ایجاد خواهد کرد. در قسمت بعد ابتدا به تعریف دقیق مدیریت و رهبری میپردازیم. سپس تفاوتهای اصلی آنها را ذکر میکنیم.
مدیریت چیست؟
مدیریت نقش ستون فقرات یک سازمان را برعهده دارد. مدیریت به انجام وظایف و مسئولیتهای از پیش برنامهریزی شده با استفاده از منابع موجود اشاره دارد. هدف اولیه مدیریت دستیابی به اهداف سازمانی به طور موثر است. یعنی هماهنگی با بخشهای مختلف در یک سازمان.
مدیریت در واقع حول محور هماهنگی مؤثر منابع، فرآیندها و افراد برای دستیابی به اهداف از پیش تعریف شده و حفظ ثبات میچرخد.
پس به زبانی سادهتر؛ مدیران در برنامهریزی، سازماندهی و کنترل منابع برای اطمینان از تکمیل وظایف به موقع و در چارچوب بودجه، برتری دارند. تمرکز اصلی آنها حفظ نظم، بهینهسازی فرآیندها و دستیابی به اهداف کوتاه مدت در عین رعایت دستورالعمل ها و استانداردهای تعیین شده است.
مشاغل اصلی مدیریتی شامل نقشهایی مانند مدیران پروژه، مدیران عملیاتی یا روسای بخش میشود که در آن افراد مسئول نظارت بر عملیات روزانه و اطمینان از عملکرد روان هستند.
برخی از رایجترین مسئولیتهای یک مدیر عبارتنداز:
- برنامهریزی و هدفگذاری
- بودجهبندی و مدیریت منابع
- سازماندهی و تفویض وظایف
- نظارت و کنترل عملیات
- ارتباطات و تصمیمگیری
در ادامه اصلیترین وظایف و مهارتهای یک مدیر را مفصل شرح میدهیم.
برای موفقیت به عنوان یک مدیر، به مجموعه مهارتهای خاصی نیاز دارید، از جمله توانایی برقراری ارتباط خوب و هماهنگی با دیگران. در حالی که برخی از مهارتهای مدیریت ممکن است به طور طبیعی به وجود بیایند، برخی دیگر معمولا نیازمند تلاش و تمرین هستند. هشت مهارت زیر پایه خوبی برای موفقیت مدیران میباشند.
· مهارتهای ارتباطی:
ارتباطات شفاف و مستقیم با مدیران و همکاران تضمینکنندهی انجام روان امور تجاری است. مدیر باید وظایف را بهطور مؤثر توضیح دهد، نگرانیهای خود را با احترام بیان کند و بحثها را بهطور سازندهای آغاز و حفظ نماید.
· حل تعارض:
در هنگام کار با تیمهای کاری، وجود اختلاف و تعارض امری طبیعی است. توانایی مدیر در حل سریع تضادها و اختلافات، در صرفهجویی در زمان و هزینههای شرکت نقش مهمی ایفا میکند. هدف حل تعارض شامل یافتن راهحلی است که برای همه طرفین کارساز باشد، بنابراین رعایت انصاف و احترام در این مسیر ضرورت دارد.
· تصمیمگیری:
مدیریت موفق مستلزم تصمیمگیری با استفاده از اطلاعات موجود است. مدیران با دریافت اطلاعات جدید و مفید قادرند به بهترین شکل جهت خود را تغییر دهند. با این حال، توانایی تصمیمگیری برای حفظ پیشرفت و کمک به حل مشکلات و چالشها در صورت بروز آنها حیاتی میباشد.
· تفویض اختیار:
واگذاری و تفویض اختیار یکی از ضروریترین مهارتهای لازم برای مدیران محسوب میشود. مدیرانی که سعی میکنند همه کارها را خودشان انجام دهند، معمولا دچار استرس بیش از حد و کاهش بهره وری میشوند. تفویض اختیار به کاهش استرس، توانمندسازی کارکنان و رشد شخصی و حرفهای کل اعضای شرکت کمک خواهد کرد. برای اینکه مدیر بتواند یک نماینده خوب باشد، باید تیم خود را بشناسد و وظایف خود را بر اساس نقاط قوت فردی برای اطمینان از موفقیت تعیین نماید.
· انعطافپذیری:
طبیعتا در هر سازمان و کسب و کاری، همیشه همه چیز طبق برنامه پیش نخواهد رفت، بنابراین یک مدیر موفق باید انعطافپذیری بالایی داشته باشد. برخی از ویژگیهای مدیران انعطافپذیر عبارتنداز:
ذهن باز: داشتن ذهنی آماده برای پذیرش ایدهها و دیدگاههای جدید، بدون قضاوت قبلی.
تفکر پویا: توانایی پیشبینی موقعیتها و روندهای آینده و انطباق با تغییرات.
قابلیت انطباق با شرایط غیرمنتظره: توانایی سازگاری با رویدادهای غیرمنتظره و تغییر برنامهها.
حساسیت به افکار و احساسات دیگران: درک و توجه به احساسات و نظرات دیگران.
· تعیین اهداف:
تعیین اهداف واضح توسط مدیر، به اعضای تیم کمک میکند تا بدانند چه کاری باید انجام دهند. به طور کلی تعیین هدف دقیق، باعث ماندن اعضا در تیم خواهد شد. نقشه برداری و رسیدن به نقاط عطف در طول مسیر، نقش مهمی در تقویت انگیزه تیم برای رسیدن به اهداف شرکت ایفا میکند.
· سازماندهی:
مهارتهای سازمانی از طرق مختلف برای مدیران مفید هستند. منظم ماندن و سازماندهی صحیح، نقش مهمی در موفقیت یک مدیر ایفا میکند. مهارتهای سازمانی شامل توانایی رسیدن به ضربالاجلها و اهداف، کارایی، تمرکز و بهره وری است.
· حل مساله:
سازمانها و کسبوکارها به دنبال استخدام مدیری هستند که قادر است مشکلات را ارزیابی کند و در یک دوره معقول راه حلی بیابد.
رهبری چیست؟
در رهبری (لیدری) همه چیز درباره مورد الهام و چشم انداز است. رهبران نیروی محرکه موفقیت بلندمدت یک سازمان هستند. آنها الهامبخش و مسئول برانگیختن افراد برای کار گروهی در جهت رسیدن به یک هدف مشترک هستند. رهبران تاثیرگذار و موفق معمولا بر تنظیم یک چشمانداز قانع کننده، بیان ارزشها و هدایت تیمها از طریق تغییر، عدم اطمینان و ابهام تمرکز میکنند. آنها در ترویج خلاقیت و فرهنگ بهبود مستمر تلاش دارند. همچنین به دنبال توانمندسازی اعضای تیم برای رسیدن به دستاوردهای جدید هستند. وقتی رزومه کاری مدیران موفق جهان را بررسی می کنیم متئجه میش ویم که این افراد صرفا مدیر سازمانی نبوده و کهارت حرفه ای در رهبری سازمان دارند.
نقشهای رهبری معمولا شامل موقعیتهایی مانند مدیران عامل، رهبران تیم یا روسای سازمانها است، جایی که افراد مسئول ترسیم مسیر شرکت، پرورش نوآوری و انطباق شرکت با شرایط در حال تحول بازار میباشند.
رهبری در سادهترین شکل خود به معنای هدایت منابع انسانی برای دستیابی به یک هدف معین است. اما اگر به اصل موضوع بپردازیم، رهبری شامل برنامهریزی استراتژیک، تصمیمگیری، ارتباطات، ایجاد انگیزه و الهام بخشیدن به افراد، مدیریت تعارضات و حل مشکلات است.
مهمترین خصوصیات و مهارتهای مورد نیاز برای یک رهبر موفق عبارتاز:
· عملکرد نتیجهگرا:
رهبران افرادی هدفمحور میباشند. یعنی به دنبال انجام کارها با تمرکز بر دستیابی به نتایج مشخص و قابل اندازهگیری هستند.
· حمایت از دیگران:
رهبران وظیفه حمایت افراد و نیروهای خود را برعهده دارند. پس حامی بودن؛ یکی از ویژگیهای مهم برای فعالیت به عنوان یک رهبر موفق است. یک رهبر محبوب در کمک و پشتیبانی از همکاران، دوستان یا اعضای تیم برای رسیدن به اهدافشان، تلاش میکنند.
· گوش دادن فعال:
به دقت به صحبتهای دیگران گوش دادن، درک کامل پیام آنها و ارائه بازخورد مناسب، از مهمترین ویژگیهای یک رهبر موفق محسوب میشود.
· انگیزش و توانمندسازی دیگران:
ایجاد انگیزه در دیگران برای انجام بهتر کارها و دادن اختیار به آنها برای تصمیمگیری و انجام وظایف نیز از خصوصیات بارز رهبری است.
· جستجو و در نظر گرفتن دیدگاههای مختلف:
رهبری به دنبال بررسی و در نظر گرفتن نظرات و دیدگاههای متفاوت افراد برای رسیدن به بهترین تصمیم است.
· حل مؤثر مشکلات:
رهبر به دنبال پیدا کردن راه حلهای مناسب و سریع برای مشکلات و چالشهای اعضای تیم و کل سازمان است.
پذیرفتن تنوع:
پذیرش و احترام به تفاوتهای فرهنگی، نژادی، جنسیتی و دیگر تفاوتهای فردی از معیارهای اصلی تصدی در مشاغل رهبری است.
به طور کلی باید گفت که در یک سازمان، یک رهبر ابتکار عمل را بر عهده میگیرد. ابتکار عمل ممکن است هر چیزی باشد، از شروع یک پروژه جدید تو حل مشکلی که شرکت با آن مواجه میشود. از آنجایی که رهبران خوب نتیجهگرا هستند، ابتکارات آنها با اهداف شرکت هماهنگ است.
تفاوت مدیریت و رهبری در چیست؟
تفاوت اصلی بین رهبری و مدیریت، در حوزه اصلی تمرکز آنهاست. در حالی که مدیران بر سازماندهی و حفظ یک سیستم خوب، تمرکز دارند، رهبری بر الهام بخشیدن، ایجاد انگیزه و پیشروی تغییرات، تمرکز دارد.
جایی که رهبران الهام میگیرند، مدیران هدایت میکنند و جایی که رهبران تغییر را هدایت میکنند، مدیران ثبات را حفظ میکنند.
اگرچه ممکن است یک نفر هم ویژگیهای یک رهبر خوب و هم ویژگیهای یک مدیر خوب را داشته باشد، اما میتوانیم با توجه به نحوه برخورد و رویکرد این دو نفر در موقعیتهای مختلف، آنها را از هم تشخیص دهیم.
- مردم (نیروی کار) یا زیردستان
- وظایف
- اهداف
پس به طور کلی، 11 تفاوت کلیدی بین مدیریت و رهبری وجود دارد:
- افراد در مقابل وظایف و کارها: رهبران بر روی افراد تمرکز میکنند، در حالی که مدیران بر روی وظایف یا کارها تمرکز دارند.
- چشم انداز در مقابل اجرا: رهبران یک ایده را ایجاد کرده و مدیران آن را اجرا میکنند. تصور کنید شما در نقش لیدر در یک کسب و کار فعالیت دارید، پس باید چشماندازهایی را ایجاد کنید. مثلا افزایش رضایت مشتری. حال مدیر وظیفه اجرایی کردن این چشم انداز را از طریق برنامه ریزی برای افزایش کیفیت محصولات، ارتقا خدمات پس از فروش، بهبود ارتباط با مشتری و غیره، بر عهده دارد.
- ایجاد ایده در مقابل حفظ یک سیستم: رهبران ایدهها را توسعه میدهند، در حالی که مدیران یک سیستم را حفظ میکنند.
- همسویی در مقابل سازماندهی: رهبران افراد را همسو میکنند، در حالی که مدیران وظیفه هماهنگی و سازماندهی افراد را بر عهده دارند.
- فرهنگ در مقابل روزمرگی: رهبران فرهنگ (ارزشها، باورها، نگرشها و رفتارهایی که در یک سازمان وجود دارد و بر نحوه کارکرد آن تاثیرگذار است) محیط کار را شکل میدهند، در حالی که مدیران امور روزمره (برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل فعالیتهای روزانه برای دستیابی به اهداف سازمان) را مدیریت میکنند. پس به زبانی ساده، مدیران بر اجرای استراتژیهای مشخص شده توسط رهبران تمرکز دارند.
- آینده در مقابل حال: رهبران به آینده نگاه میکنند، در حالی که تمرکز مدیران بر زمان حال است.
- هدایت در مقابل پیاده سازی: رهبران تغییر را هدایت میکنند، در حالی که مدیران آن را اجرا میکنند.
- چه چیزی و چرا در مقابل چگونه و چه زمانی: چه چیزی و چرا، سوال اصلی رهبران است. در حالی که مدیران میپرسند چگونه و چه زمانی.
- استراتژی در مقابل برنامه: هدف رهبر، تهیه استراتژی است، در حالی که مدیران برنامه ریزی میکنند.
- نفوذ در مقابل اقتدار: رهبران نفوذ دارند، در حالی که مدیران اعمال قدرت میکنند.
- ویژگی شخصیتی، توانایی یا مهارت در مقابل نقش یا موقعیت سازمانی: رهبری یک ویژگی و مهارت درونی میباشد که به افراد این امکان را میدهد تا دیگران را تحت تأثیر قرار دهند و به آنها انگیزه دهند. اما مدیریت یک نقش بیرونی است که به افراد مسئولیت اداره و کنترل یک گروه یا سازمان را میدهد.
پس نتیجه میگیریم که مدیریت ارتباط مستقیمی با یک نقش خاص در یک شرکت دارد، در حالی که رهبری به تواناییهایی اشاره دارد که از طریق افزایش خودآگاهی، تعامل با دیگران و هوش هیجانی بالاتر قابل توسعه هستند. رهبران اهداف را تعیین میکنند و مسئولیت بسیج کارکنان برای رسیدن به آن اهداف را بر عهده میگیرند. مدیران اطمینان حاصل میکنند که کارکنان کارها را به درستی و با موفقیت به پایان رسانند یا نه. در حالی که کارکنان انتخاب میکنند که از رهبران پیروی کنند، آنها همچنین ملزم به پیروی از مدیران هستند. مدیران با وظایف روزمره اداره کردن موفقیتآمیز یک کسبوکار سروکار دارند و رهبران از تیمها حمایت میکنند در حالی که نگاه آنها به آینده است.
شباهت مدیریت و رهبری
مدیریت و رهبری یک شباهت اساسی دارند: سازمانها و شرکتها برای دستیابی به اهداف نهایی به هر دو نیاز دارند. رهبران و مدیران هر دو بر دستیابی به اهداف و مقاصد سازمان خود تمرکز دارند، البته از طریق ابزارها و رویکردهای متفاوت! هر دو نقش مستلزم مهارتهای حل مسئله موثر برای رسیدگی به چالشها و غلبه بر موانعی هستند که ممکن است در طول تعقیب اهداف سازمانی ایجاد شوند. باید گفت که ارتباط مؤثر هم برای رهبران و هم برای مدیران ضروری است، زیرا آنها را قادر میسازد انتظارات خود را منتقل کنند، بازخورد درستی ارائه دهند و کانالهای گفتگو را با تیم خود حفظ کنند. در پایان باید گفت که هم رهبران و هم مدیران نقش مهمی در تقویت رشد و توسعه اعضای تیم خود ایفا میکنند و از داشتن مهارتها و منابع لازم برای موفقیت در نقشهایشان اطمینان میدهند.
ذکر این نکته مهم است که مدیران با مهارتهای رهبری خوب ارزش بالایی دارند. اگر به عنوان یک مدیر، بتوانید کارکنان را برای کار تشویق کنید، مطمئن شوید که کارشان را کامل میکنند و موفقیتهای آنها را تمجدید نمایید، به احتمال زیاد کارمندانی خواهید داشت که میخواهند از شما پیروی کنند. مدیریت و رهبری هر دو بر مهارتهایی مانند اعتماد به نفس، خودآگاهی، همدلی و اشتیاق متکی هستند.
اهمیت تعادل بین مدیریت و رهبری
اگرچه رهبری و مدیریت مفاهیم متمایزی هستند، اما باید بدانیم آنها مقابل هم نیستند نیستند. در واقع، سازمانهای موفق برای پیشرفت به ترکیبی از مهارتهای رهبری و مدیریت نیاز دارند. به عنوان یک رهبر، ضروری است که شایستگیهای مدیریتی خود را توسعه دهید تا اطمینان حاصل نمایید که میتوانید بینش استراتژیک را با کارایی عملیاتی به طور موثر متعادل کنید.
در محیط پویای کسبوکار امروز، رهبران نمیتوانند جنبههای مدیریتی نقش خود را نادیده بگیرند. به طور مشابه، مدیران نیز باید ویژگیهای رهبری را در روال امور روزانه خود بگنجانند. در اینجا دلایلی آوردیم که نشان میدهند چرا ایجاد تعادل بین مدیریت و رهبری مهم است:
- تعادل بین رهبری و مدیریت به سازمانها این امکان را میدهد تا به طور موثری با تغییر سازگار شوند. رهبران دیدگاهی آیندهنگر ارائه میدهند، در حالی که مدیران اطمینان حاصل میکنند که تغییرات به طور روان اجرا شدهاند یا نه. این انطباقپذیری در صنایع و بازارهایی که به سرعت در حال تحول هستند، بسیار ضروری است.
- رهبران با بیان یک چشمانداز جذاب، به نیروی کار الهام میبخشند. در حالی که مدیران نقش مهمی در ترجمه آن چشمانداز به اهداف ملموس و انگیزه دادن به تیمها برای دستیابی به آن اهداف را ایفا میکنند. پس مدیریت و رهبری در کنار یکدیگر، فرهنگی از هدفمندی و دستاورد بنا خواهند نمود.
- رهبران نوآوری و تفکر خلاق را تشویق نموده؛ اما مدیران ساختار لازم را برای شکلگیری و شکوفایی ایدههای نوآورانه فراهم میکنند. این همکاری، خلاقیت را برانگیخته و در عین حال عملی بودن را تضمین خواهد کرد.
- رهبران اغلب وظیفه اخذ تصمیمات استراتژیک سطح بالا را بر عهده دارند، اما مدیران تصمیمات روزمره را مدیریت میکنند. با کار هماهنگ، آنها فرآیند تصمیمگیری جامعتری ایجاد میکنند که بین چشمانداز و عملی بودن ترکیب خواهد شد.
- رویکرد متعادل، مشارکت کارکنان را افزایش میدهد. کارکنان زمانی که رهبران آنها را الهام میبخشند و مدیران پشتیبانی و منابع مورد نیاز برای موفقیت را فراهم میکنند، بیشتر احساس ارزشمندی و انگیزه میکنند.
جمع بندی
در این بررسی تفاوت مدیریت و رهبری متوجه شدیم که مدیران سازمان صرفا سعی می کنند اهداف را به ثمر برسانند ولی اشخاصی که نقش رهبری سازمان ها را بر عهده دارند در تلاش اند که با بهینه سازی روابط و فرایندها و تشویق افراد به شرکت در دوره های آموزشی ویژه استخدام و کسب و کار ؛ افراد و سازمان را به طور هم زمان رشد دهند.
چه امتیازی به این مقاله می دهید؟
دیدگاهتان را بنویسید