به طور کلی مفهوم مدیریت را میتوان در مهارت اداره امور و تحقق اهداف سازمانی و فردی توصیف نمود. مدیریت ممکن است انتسابی باشد، یعنی بهصورت ذاتی و ناشی از ویژگیهای فردی مانند خلاقیت و تصمیمگیری در شرایط روزمره زندگی ظهور کند. همچنین ممکن است قدرت مدیریت و رهبری یک فرد لایق ” اکتسابی ” باشد که از طریق آموزشهای تخصصی، تجربه و کسب مهارتهای علمی حاصل می گردد. اگر شما به صورت تجربی یک مدیر موفق هستید یا قصد دارید در این زمینه از مبانی مدیریت شروع کنید؛ بهتره بدانید که شرط لازم برای مدیریت موفق در امور “فردی و سازمانی” شامل آموزش مستمر، خودآگاهی،توسعه تواناییهای تصمیمگیری، برنامهریزی و ارتباط مؤثر است.
- مدیریت علمی متکی بر اصول، مفاهیم و روشهای معینی است که به مدیران اجازه میدهد اهداف سازمانی را به صورت افیسیانت و افکتیو محقق سازند. مدیریت همچنین هنر سروکار داشتن با افراد، منابع و شرایط مختلف است تا از آنها به بهترین شکل استفاده شود.
- بر اساس مدل های متعارف، مدیریت شامل فرآیند های برنامهریزی، سازماندهی، هدایت، نظارت و ارزیابی میشود که این فرآیند ها با هدف توسعه ی افراد، افزایش بهرهوری و حفظ تعادل در سازمان انجام میشود.
چرا توجه به مفهوم مدیریت مهم است!؟
رویکرد مدیریتی در زندگی فردی و کسبوکار، از مفاهیمی است که تأثیرات آن را میتوان از دوران کودکی تا بزرگسالی مشاهده کرد. در واقع، هر فرد در طول زندگی به طور ناخودآگاه اصولی از مدیریت را میآموزد و در روند زندگی به خصوص برای حل چالش ها به کار میگیرد. این فرایند در گذر زمان بهطور مستقیم یا غیرمستقیم در موفقیتهای شخصی و حرفهای ” فردی و اجتماعی ” نقش اساسی ایفا میکند. به طور مثال فرد در کودکی و توسط آموزه های والدین؛ یاد می گیرد که چطور برخی از مسائل شخصی مانند روند نظافت و برنامه روزانه خود را مدیریت کند. ایجاد نظم و هماهنگی از همین سن شروع شده و چشم انداز موفقیت برنامه آینده هر فرد را روشنمی کند.
رویکرد مدیریتی، پلی است که از دوران کودکی تا بزرگسالی و سپس به دنیای حرفهای کشیده میشود. توجه به این رویکرد نهتنها در رشد فردی بلکه در موفقیت کسبوکار نیز تأثیرگذار است. به همین دلیل، والدین و سیستمهای آموزشی باید در پرورش مهارتهای مدیریتی کودکان سرمایهگذاری کنند تا جامعهای با افراد و مدیرانی توانمندتر داشته باشیم.
آموزههای کودکی: پایهگذاری مهارتهای مدیریتی
تصور کنید کودکی که برای نخستین بار مسئولیت نظم دادن به اتاق خود را بر عهده میگیرد. این فعالیت ساده، او را با مفاهیمی چون برنامهریزی، تقسیم وظایف و ایجاد تعادل بین بازی و کار آشنا میکند. برای مثال، کودکی که یاد میگیرد چگونه زمان انجام تکالیف مدرسه را مدیریت کند و در عین حال زمانی برای تفریح کنار بگذارد، به نوعی مهارتهای مدیریت زمان را در سطح ابتدایی میآموزد.
این اصول به مرور زمان تقویت میشوند؛ برای مثال، هنگامی که والدین به کودک آموزش میدهند چگونه برای خرید اسباببازی پسانداز کند، او اهمیت برنامهریزی مالی و هدفگذاری را تجربه میکند. چنین مهارتهایی پایه و اساس مدیریت فردی در بزرگسالی را تشکیل میدهند.
بازتاب آموزههای کودکی در زندگی فردی
در بزرگسالی، این مفاهیم ابتدایی به شکل تصمیمگیریهای پیچیدهتر بازتاب مییابند. فردی که در کودکی اصول مدیریت زمان و بودجه را آموخته، در زندگی روزمره خود توانایی برنامهریزی بهتر، اولویتبندی وظایف و مدیریت منابع محدود را دارد. به عنوان مثال، او میتواند در مواجهه با چالشهای روزانه، استراتژیهای مؤثری برای غلبه بر مشکلات طراحی کند و به اهداف خود دست یابد.
تأثیر در کسبوکار
این مهارتها در دنیای کسبوکار به شکل حرفهایتری نمود پیدا میکنند. مدیری که از کودکی مهارتهای فردی چون تصمیمگیری، هدفگذاری و برنامهریزی را تمرین کرده باشد، در محیط کاری بهتر عمل میکند.
برای مثال، مدیر یک استارتاپ که در کودکی مفهوم پسانداز و برنامهریزی را آموخته، در مواجهه با محدودیتهای مالی، قادر خواهد بود استراتژیهای بودجهبندی هوشمندانهای طراحی کند. همچنین، او میتواند اعضای تیم خود را به شکلی مؤثر هدایت کرده و فرهنگ کاری مثبتی ایجاد کند که بازتابی از مدیریت فردی اوست.
بهترین مدیران حال حاضر!؟
حدود ۸۲ درصد از افراد و مدیران موفق مانند ایلان ماسک و بیل گیتس اظهار داشتهاند که موفقیت خود را مدیون ” مدیریت فردی ” در اموری مانند تعیین اهداف بلندمدت، مدیریت زمان و توسعه مهارتهای شخصی میدانند. همچنین طبق آمار مؤسسه مککینزی (McKinsey & Company) میتوان ثابت کرد که ۷۰ درصد از شرکتهای بزرگ، موفقیت تجاری خود را مدیون مدیریت و رهبری حرفهای افرادی مانند مدیران عامل و رهبران ارشد اجرایی همچون استیوجابز هستند.
اولین موسسه رسمی مدیریت کسب و کار چیست!؟
«آموزش رسمی مهارتهای مدیریت و کسبوکار برای نخستین بار در سال 1881 با تأسیس مدرسه کسبوکار وارتون Wharton School در دانشگاه پنسیلوانیا ایالات متحده آغاز شد. این مدرسه که به همت جوزف وارتون (Joseph Wharton) بنیانگذاری شد، به عنوان نخستین مدرسه کسبوکار در سطح دانشگاهی جهان شناخته میشود. تأسیس این نهاد آغازگر رویکردی حرفهای و نظاممند در آموزش مدیریت و تجارت بود که بعدها با توسعه روشها و سبکهای مدیریتی در جهان همراه شد.»
ما در ادامه این مطلب به اصلیترین سوالات افراد درباره رشته مدیریت پاسخ میدهیم. مخاطب این مطلب، هر کسی میتواند باشد. از دانشجو گرفته تا کارمند، کارفرما، مهندس، افراد جویای کار و حتی افرادی که قصد ادامه تحصیل در این حوزه را دارند و به دنبال فعالیت در زمینه مشاغل مدیریتی هستند می توانند بهترین اطلاعات را کسب نمایند.
اگر شما هم در جستوجوی پاسخ به سوالاتی نظیر کاربرد مدیریت چیست، هستید و قصد کسب اطلاعات بیشتر درباره گرایشهای اصلی مدیریت را دارید، تا پایان مقاله با ما باشید. زیرا به صورت مختصر؛ اما مفید و کاربردی، تعریف مدیریت و تاریخچه آن را ارائه میدهیم. سپس درباره کاربردهای مدیریت صحبت کنیم. در پایان نیز به معرفی گرایشهای مختلف این رشته بپردازیم.
تعریف کلی مدیریت
در پاسخ به سوال مدیریت چیست، تعاریف مختلفی ارائه شده . ابتدا به ارائه اصلیترین تعریف مدیریت؛ یعنی تعریف آکادمیک آن میپردازیم.
- تعریف آکادمیک مدیریت چیست؟ مدیریت یعنی فرآیندی از برنامهریزی، تصمیمگیری، سازماندهی، رهبری، انگیزهبخشی و کنترل نیروی انسانی، مالی، فیزیکی و منابع اطلاعاتی یک سازمان/شرکت/کسبوکار، برای رسیدن به اهداف !!!
- .مدیریت را میتوان هنر و علم دستیابی به اهداف از طریق هماهنگی افراد و منابع تعریف نمود.
- مدیریت برای هر سازمانی اعم از یک کسبوکار، سازمان غیرانتفاعی/خصوصی و یا یک سازمان دولتی ضروری به نظر میرسد. بااینحال، پروسه مدیریت را نمیتوان یک راهحل یکسان برای همه موقعیتها، در نظر گرفت.
- انواع مختلف مدیریت برای دست یابی به موقعیتها و اهداف مختلف مورد نیاز است!
- تعریف کلی مدیریت چیست؟ مدیریت یک وظیفه و عملکرد مهم در کسبوکار میباشد که شامل نظارت بر افراد یا پروژهها و هدایت آنها به سمت یک هدف یا نتیجه مشترک میشود.
- مفهوم عمومی مدیریت: هنر انجام دادن کار به وسیله دیگران.
سه دیدگاه مفهومی مدیریت
اگر به دنبال این هستید تا بتوانید مفهوم مدیریت را بهتر درک کنید، شما را با سه دیدگاه اصلی مدیریت آشنا میکنیم. پس از این طریق با تعریف مدیریت و ماهیت آن، آشنا خواهید شد.
مفهوم سهگانه از مدیریت عبارتاند از:
دیدگاه اول: مدیریت به عنوان یک عامل اقتصادی
از دیدگاه یک اقتصاددان، مدیریت یکی از عوامل تولید به همراه زمین، نیروی کار و سرمایه است. با افزایش صنعتی شدن یک کشور، نیاز به مدیریت نیز بیشتر میشود. منابع مدیریتی یک شرکت تا حد زیادی بهرهوری و سودآوری آن را تعیین میکنند. بنابراین، توسعه اجرایی برای شرکتهایی که در صنایع پویا با پیشرفت سریع فعالیت میکنند، اهمیت بیشتری دارد.
دیدگاه دوم: مدیریت یک سیستم اختیار است
از دیدگاه یک مدیر، مدیریت یک سیستم اقتدار است. از نظر تاریخی، مدیریت ابتدا با فلسفه اقتدارگرایی شکل گرفت. سپس، رویکرد آن به سمت پدرسالاری تغییر کرد. پس از آن، مدیریت قانونمند پدیدار شد که با تمرکز بر سیاستها و رویههای ثابت برای تعامل با گروه کاری مشخص میشد. در نهایت، روند مدیریت به سمت رویکرد دموکراتیک و مشارکتی گرایش پیدا کرد. مدیریت مدرن در واقع ترکیبی از این چهار رویکرد به اقتدار است.
دیدگاه سوم: مدیریت بهعنوان یک سیستم طبقهبندی و جایگاه
از دیدگاه یک جامعهشناس، مدیریت یک سیستم طبقهبندی و جایگاه است. افزایش پیچیدگی روابط در جامعه مدرن میطلبد که مدیران به نخبگان فکری و تحصیلی تبدیل شوند. ورود به این طبقه از مدیران بیشتر و بیشتر به برتری در تحصیلات و دانش وابسته شده، تا به روابط خانوادگی یا سیاسی. برخی از پژوهشگران این توسعه را “انقلاب مدیریتی” میدانند. اما شما ممکن است دیدگاه متفاوتی درباره مدیریت داشته باشید، اما هدف آن ثابت میماند: دستیابی به هدف به طور مؤثر و کارآمد.
خلاصهای از تاریخچه مدیریت
در اینجا تاریخچهای کوتاه از نحوه رسیدن رشته مدیریت، به جایی که اکنون رسیده، ارائه دادیم. پس در صورتی که به دنبال اطلاع از تاریخچه مدیریت و سیر تحول این رشته پرطرفدار هستید، در ادامه نیز در کنار ما باشید.
- قبل از قرن بیستم: مفاهیم مدیریت عمدتاً غیر رسمی بودند. به طوری که تمدنهای باستانی مانند مصر و روم از استراتژیهای سازمانی اولیه برای تکمیل پروژههای بزرگ یا حتی پیروزی در جنگ و غلبه بر دشمنان استفاده میکردند. در طول قرون وسطی، اصناف و صنعتگران کار را از طریق یک سیستم استاد-شاگردی مدیریت میکردند.
- اوایل قرن بیستم: مدیریت به عنوان یک رشته تحصیلی مجزا رسمیت یافت. فردریک تیلور، پدر مدریریت علمی است. وی مدیریت علمی را با تمرکز بر کارایی از طریق مطالعات زمان و حرکت معرفی کرد. هانری فایول اصول مدیریتی را توسعه داد که بر برنامهریزی، سازماندهی، فرماندهی، هماهنگی و کنترل تأکید داشت.
- دهه 1930-1940میلادی: جنبش روابط انسانی ظهور کرد و اهمیت رضایت و انگیزه کارکنان را برجسته کرد. مطالعات در کارخانه هاوثورن وسترن الکتریک نشان داد که کارگران زمانی که احساس میکنند مورد توجه و ارزش قرار می گیرند، بهرهوری بیشتری دارند و کارایی آنها به شکل موثری افزایش یافت.
- دهه 1950: پیتر دراکر، پدر مدیریت مدرن، مفاهیم کلیدیای مانند مدیریت بر اساس هدف (MBO) و اهمیت تمرکززدایی را معرفی کرد. او تغییر از کار یدی به کار دانشی را تشخیص داد و از مدیران برای تعیین اهداف واضح و قابل اندازهگیری حمایت کرد.
- دهه 1960 تا 1970: تئوریهای مدیریت به جای تمرکز صرف بر وظایف فردی، سازمان را به عنوان یک کل در نظر گرفتند. تمرکززدایی و دیدگاهی جامع از روابط و جریان اطلاعات در درون سازمانها با بزرگتر شدن و پیچیدهتر شدن شرکتها اهمیت پیدا کرد.
- دهه 1980 تا کنون: در این دوره، پیشرفتهای تکنولوژیکی و جهانی شدن به طور قابل توجهی بر شیوههای مدیریت تاثیر گذاشت. ظهور اینترنت و ابزارهای دیجیتال، فرآیندهای ارتباطی و تصمیمگیری را متحول کرده. مدیریت مدرن همچنان به تکامل خود ادامه میدهد و مفاهیمی از رشتههای مختلف را برای ایجاد یک محیط کسب و کار پویا ادغام می کند.
اصلیترین وظایف یک مدیر
مدیران میبایست برای اطمینان از موفقیت تیم و نیروی کاری که بر آن نظارت دارند، چندین مسئولیت را بر عهده بگیرند. مدیران وظایف متعددی در یک سازمان دارند. معمولاً وظایف اصلی مدیران را به چهار گروه به هم پیوسته تقسیم میکنند. در صورتی که به دنبال انتخاب یک دوره آموزش مدیریت هستید، درک این چهار وظیفه، به شما کمک میکند تا نقاط قوت و مهارتهای مورد نیاز خود را شناسایی کنید تا بتوانید از بین دورههای مدیریتی موجود، آموزش مناسب را برای بهبود مهارتهای خود انتخاب نمایید. 4 وظیفه اصلی یک مدیر عبارتاند از:
- برنامه ریزی: اولین وظیفه یک مدیر تعیین اهداف است. این اهداف باتوجه به سطح مسئولیت مدیر ممکن است برای تکتک کارکنان، بخشها یا کل سازمان باشد. پس تعیین اهداف و برنامهریزی برای رسیدن به اهداف، اولین اقدام یک مدیر است.
- سازماندهی: رسیدن به اهداف سازمانی مستلزم قرار دادن افراد مناسب در مکانهای (موقعیتهای) مناسب است. مدیران در اکثر باید نقش مهمی در انتخاب نیروی کار برای پستها و پروژهها داشته باشند. دانستن اینکه چگونه افراد را گروهبندی کنید و به آنها در ایجاد روابط کمک کنید، به میزان قابلتوجهی بر نحوه عملکرد گروه با یکدیگر تأثیر میگذارد. گاهی اوقات مدیران باید کارکنان را برای انجام وظایف خاص آموزش دهند تا اطمینان حاصل کنند که دانش و مهارتهای مورد نیاز برای موفقیت را دارند یا نه. البته سازماندهی فقط به نیروی کار محدود نمیشود. ابعاد سازماندهی بسیار گسترده است. زیرا مدیر باید منابع، سرمایه، بودجه و موارد دیگر را نیز برای رسیدن به هدف موردنظر، سازماندهی کند.
- ایجاد انگیزه: مدیران به کارمندان انگیزه میدهند تا بتوانند به عنوان یک نیروی کارموفق، از استعدادهای خود به خوبی استفاده کنند و برای سازمان، مفید و سازنده باشند. ایجاد انگیزه در نیروی کار معمولا با روشهایی از قبیل: به اشتراک گذاشتن یک چشمانداز مشترک، تشویق آنها به توسعه نقاط قوت و الهام بخشیدن به آنها برای انجام بهترین کارشان در هر زمان است. مدیر برای انگیزه دادن به نیروی کار، باید از مهارتهای ارتباطی قویای برخوردار باشد. زیرا داشتن مهارتهای ارتباطی موثر برای ایفای این نقش بسیار ضروری است.
- ارزیابی: مدیران معمولاً زمانی را صرف سنجش موفقیت تیمهای خود، در جهت میزان رسیدن به اهداف تعیین شده، میکنند. کسب موفقیت بیشتر در آینده، مستلزم اطلاع از میزان اثرگذاری از اهداف تعیین شده و تصمیمات است. به طوری که مدیران هرچه بیشتر بفهمند چه چیزی مؤثر است و چه چیزی مؤثر نیست، آمادگی بیشتری برای تصمیمگیری در آینده دارند. مدیران باید استراتژیهایی را برای رسیدن به اهداف شرکت/سازمان/کسبوکار درک و تنظیم کنند.
سطوح مدیریت
در پاسخ به سوال اصلیترین سطوح مدیریت چیست باید گفت که در اکثر سازمانها، مدیریت در یکی از سه سطح بالا، متوسط و پایین قرار دارد. مدیران در شرکتهای و کسبوکارهای کوچکتر ممکن است در بیش از یک سطح نقش داشته باشند، در حالی که سازمان های بزرگتر ممکن است چندین مدیر در هر سطح داشته باشند.
- سطح عال یا سطح ارشد:
مدیریت در سطوح عالی معمولاً نقش اداری دارد و تصمیمات مدیران ارشد یا CEO معمولا بر کل سازمان تأثیر خواهد گذاشت، حتی اگر گاهی مدیران ارشد در عملیات روزمره سازمان درگیر نباشند. این افراد در سازمان معولا نقشهایی مثل مدیر عامل (CEO) را برعهده میگیرند و یا در هیئت مدیره فعالیت میکنند.
- سطح میانی یا مدیران میانی:
مدیران میانی معمولا با نقشهای اجرایی مشغول به فعالیت هستند. آنها با مدیریت ارشد و سرپرستان همکاری میکنند تا به نیروی کار در دستیابی به اهداف و افزایش بهرهوری سازمان یا شرکت، کمک کنند. مدیر منطقهای یا مدیر کل نیز در واقع همان مدیر میانی است.
- سطوح پایین مدیریت:
مدیریت در پایینترین سطح معمولا نقش نظارتی دارد. این مدیران نقشهایی مانند سرپرست شیفت، مدیر شعبه یا سرپرست تیم را دارند. آنها با افراد، نیروی کار و تیمها برای دستیابی به اهداف تعیینشدهای که توسط مدیران عالی تعیین شده است، همکاری میکنند. آنها معمولاً در مقایسه با سطوح دیگر مدیریت، نفوذ کمتری بر سیاستهای شرکت دارند، اما بیشترین تعامل را با نیروی کار و گزارشدهندگان مستقیم دارند.
سطوح آموزش مدیریت
دورههای MBA و DBA به ترتیب در سطوح میانی و سطح عالی یا ارشد مدیریت قرار میگیرند، اما با توجه به هدف، محتوا و مخاطبان آنها میتوان توضیحات زیر را ارائه داد:
- MBA: سطح میانی و آمادهسازی برای مدیریت عالی.
- DBA: سطح عالی و تمرکز بر تصمیمگیری استراتژیک و پژوهش.
دوره MBA (Master of Business Administration) سطح: میانی تا آمادهسازی برای سطح عالی
این دوره برای افرادی طراحی شده که معمولاً در سطوح میانی مدیریت یا برای پیشرفت به سطوح بالاتر فعالیت میکنند.
- هدف: آموزش مهارتهای مدیریتی عمومی و تصمیمگیری در حوزههای مختلف کسبوکار.
- مخاطبان: مدیران میانی، افراد با تجربه کاری چند ساله، یا افرادی که قصد دارند در آینده به مدیریت سطح عالی برسند.
- تمرکز: مدیریت اجرایی، بهبود فرآیندها، استراتژیهای بازاریابی و مالی، و توسعه مهارتهای رهبری.
دوره DBA (Doctor of Business Administration) سطح: عالی / ارشد
این دوره برای مدیران ارشد و کسانی طراحی شده که در حال حاضر در سطوح عالی مدیریت قرار دارند یا به دنبال رهبری استراتژیک سازمانها و توسعه دانش مدیریتی خود در سطح آکادمیک و عملیاتی هستند.
- هدف: تمرکز بر تحقیق و توسعه در حوزه مدیریت و رهبری، اتخاذ تصمیمات استراتژیک و هدایت سازمان در راستای اهداف بلندمدت.
- مخاطبان: مدیران عامل، اعضای هیئت مدیره، یا کسانی که قصد دارند به موقعیتهای تصمیمگیری کلان دست یابند.
- تمرکز: استراتژیهای کلان، تحقیقات مدیریتی، و بهکارگیری دانش علمی برای حل مسائل پیچیده.
کاربرد مدیریت چیست؟
همانطور که ذهن بدن انسان را برای تحقق خواستههایش هدایت میکند، مدیریت نیز عاملی حیاتی است که فعالیتهای سازمانی را برای رسیدن به هدف مورد نظر خود هدایت و کنترل میکند. پس به طور کلی در پاسخ به سوال کاربرد مدیریت چیست، باید گفت که مدیریت فعالیتی جامع و فراگیر است که بسیاری از واحدها را به یک کل منسجم پیوند میدهد و بسیاری از قوای انسانی را در یک ابزار قدرتمند جوش میدهد. در ادامه، اشارهای کوتاه به عملکردهای مختلف یک مدیر، خواهیم داشت.
- کلید اصلی بهرهوری سازمان: موفقیت و پیشرفت یک بنگاه اقتصادی یا سازمان، تا حد زیادی به بهرهوری آن بستگی دارد که به نوبه خود به کارایی مدیریتی وابسته است. یعنی مدیریت در واقع ابزاری برای افزایش بهرهوری در سازمان است و کلید بهرهوری و کارایی سازمان را در دست دارد.
- کمک به تحقق اهداف سازمان: مدیریت کارآمد برای تحقق اهداف شرکت ضروری است. مدیریت صحیح با بهرهگیری مثمر ثمر و مؤثر از منابع کشور، تولید کالاها و خدمات مطلوب و اساسی اجتماعی را فراهم میآورد. در واقع یک سازمان از طریق تلاش مدیران به اهداف خود میرسد و به جامعه خدمت میکند.
- کمک به عملکرد بهتر سازمان: مدیریت کارآمد در ذهن همه پرسنل و نیروی کار این تمایل را ایجاد میکند که با هم به عنوان یک تیم عمل کنند تا کار خود را بدون مشکل انجام دهند. آنها تحت یک اقتدار مدیریتی توانا و کارآمد احساس یگانگی میکنند و سخت تلاش میکنند تا بهترین خدمات خود را برای دستیابی به اهداف شرکت ارائه دهند.
- خلاقیت: مدیریت خوب، نه تنها خلاقیت بالایی دارد، بلکه تمام موقعیتها و امکانات لازم را برای بروز خلاقیت نیروی کار خود فراهم میکند. به طوری که هر روز تخیل، افکار، ایدهها، دانش و اطلاعات جدید را در آنها القا می کند تا آنها را پویا کند و شرکت را به سمت موفقیت و بقای خود سوق دهد.
- ایجاد هماهنگی: هماهنگی علایق مختلف: مدیر تلاش میکند تا علایق، سلیقهها و فرهنگهای مختلف موجود در سازمان را هماهنگ کند. یک شرکت تجاری یا سازمان دولتی، دارای گروههای مختلفی از افراد ذینفع است و منافع یک گروه اغلب با گروه دیگر تضاد دارد. مدیر سعی می کند همه منافع واگرا را هماهنگ کند.
- استفاده صحیح از منابع: مدیریت خوب، استفاده صحیح و حداکثری از منابع انسانی و طبیعی را تضمین میکند و از سوء استفاده و هدر رفتن ثروت ملی جلوگیری میکند. امروزه یکی از عوامل ضعف صنایع در کشورمان، مدیریت سازمانها و بنگاههای اقتصادی توسط کادر مدیریتی ناکارآمد از طریق فرآیند مدیریت غیرعلمی است.
- نیروی محرک انگیزه: مدیریت به عنوان نیروی محرک از طریق ایجاد یک محیط کاری مساعد، بخشهای به هم ریخته تولید را هماهنگ میکند و آنها را در جهت دستیابی به اهداف مورد نظر سازمان هدایت میکند. به عنوان یک نیروی محرکه، مدیریت به افراد الهام میبخشد، آنها را در یک موجودیت پیوند میدهد و شرایطی را برای استفاده بهینه از منابع ایجاد میکند.
- عاملی برای ایجاد نوسازی و نوآوری: مدیران در مواجهه با بازار رقابتی، باید آینده را پیشبینی کنند و راهها و ابزارهایی را برای رویارویی با این رقابتها و حفظ مزیت رقابتی خود، ابداع کنند. آنها با نگاه به آینده، نوسازیهای لازم و نوآوریهای جدید را در حوزههای مختلف کاری معرفی میکنند.
- برخورد صحیح با مشکلات: مدیران موفق در مورد تمام مسائل یک شرکت تصمیمات درستی میگیرند و کسب و کار را در مسیر درست هدایت میکنند. آنها مشکلات مختلف پیچیده یک شرکت یا سازمان را با چشم انداز عملی و مهارت عملکرد خود حل میکنند.
- ایجاد صلح در صنعت مربوطه: با مدیریت خوب، صلح در صنعت یا سازمان حفظ میشود. انتخاب و انتصاب پرسنل مناسب و کارآمد، قرار دادن آنها در سمتهای مناسب پس از آموزشهای مناسب، پیشبینی برای ارتقای آنها، پرداخت پاداش مناسب و معقول به آنها و تشویق نیروی کار به رفتار انسانی، با مدیریت صحیح امکانپذیر است.
- توسعه اقتصادی: دولت با تدوین برنامهها و سیاستهای مناسب، توسعه اقتصادی کشور را تسریع میبخشد و فقر تودهها را برطرف میکند. در کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته به دلیل نیاز به مدیریت کارآمد نمیتوان از منابع ملی به درستی استفاده کرد و اقتصاد را نمی توان به سرعت توسعه داد.
گرایشها و رشته های مختلف مدیریت
همانطور که در ابتدای مقاله نیز ذکر شد، رشته مدیریت، یکی از گستردهترین و محبوبترین رشتههای دانشگاهی است. به طوری که فرصتهای شغلی متنوعی را پیش روی دانشآموختگان قرار میدهد. در ادامه، به معرفی برخی از مهمترین گرایشها و رشتههای مدیریت پرداختیم. گرایشهای اصلی رشته مدیریت که آینده شغلی خوبی دارند:
- مدیریت بازرگانی
- مدیریت صنعتی
- مدیریت دولتی
- مدیریت منابع انسانی
- مدیریت مالی
- مدیریت فناوری اطلاعات
- مدیریت بازاریابی
- مدیریت استراتژیک
- مدیریت اجرایی (MBA)
ویژگیهای اصلی یک مدیر موفق
قبل از انتخاب رشته مدیریت، به چه چیزهایی توجه نماییم؟ در ادامه به نکاتی که قبل از انتخاب رشته مدیریت باید به آنها توجه کنید اشاره کردیم: شما با پاسخ به 7 پرسش متوجه خواهید شد که آیا مناسب برای این رشته هستید یا نه؟
این رشته هستید یا نه؟
- آیا عاشق کار با مردم هستید؟
شما باید نیروی کار خود را به خوبی درک کنید. مدیران بزرگ و موفق، افرادی هستند که نیروی کار خود را به خوبی درک می کنند و با آنها ارتباط موثری برقرار میکنند.
درک افراد به این معنی است که شما باید با همکاران و نیروی کار خود همدل، فروتن و دلسوز باشید و مسائل آنها را حل کنید. این نه تنها نشان دهنده مهارتهای مدیریت خوب شما است، بلکه مهارت های رهبری شما را نیز نشان می دهد. هرچه بیشتر به نیروی کار خود اهمیت دهید، بیشتر می توانید از نقاط عطف در حرفه مدیریت خود عبور کنید.
- آیا با یادگیری مستمر موافقید؟
هر کدام از گرایشهای مدیریت به مهارت های رهبری زیادی مانند مهارت های بین فردی، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای انگیزشی، برنامه ریزی استراتژیک، حل مسئله، تصمیم گیری و بسیاری دیگر نیاز دارد. خبر خوب این است که رهبری چیزی نیست که بتوان با آن متولد شد، بلکه میتوان آن را آموخت! به همین دلیل است که ارزش تخمینی آموزش رهبری در سطح جهان امروز حدود 366 میلیارد دلار تخمین زده شده.
به عنوان فردی که مشتاق فعالیت در حوزه مدیریت است، باید ذهنیت یادگیری مادام العمر را توسعه دهید. شما باید یک فرآیند یادگیری مستمر داشته باشید تا بتوانید از مسائل مدیریتی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی روز دنیا آگاه باشید و آنها را به طور موثرتری مدیریت کنید.
- آیا مایل به تدریس و اشتراگ گذاری دانش خود هستید؟
یکی از مهمترین ویژگی های مدیر موفق، کمک به تیم خود برای پیشرفت و موفقیت است. رابطه بین رشد شما و رشد تیم شما متناسب است. هرچه تیم شما در حرفه خود بیشتر رشد کند، موفقیت بیشتری در حرفه خود کسب خواهید کرد.
به اشتراک گذاری دانش و اطلاعات با تیمتان برای شما فوق العاده ارزشمند است. اما باید مهارتهای آموزشی و فن بیان خوبی داشته باشید تا بتوانید ایدهها، تجربیات و دانش خود را به بهترین شکل به نیروی کار منتقل کنید.
- بزرگترین نقطه قوت شما چیست؟
هر فردی منحصر به فرد است و نقاط قوت و ضعف افراد با یک دیگر متفاوت به نطر میآید. در حالی که برخی افراد در اعداد و ارقام و امور مالی خوب هستند، برخی دیگر در سازماندهی اطلاعات و کمک به دیگران (روابط بین فردی) قوی هستند. پیدا کردن بزرگترین نقطه قوتتان به شما کمک می کند بهترین دوره مدیریت و مسیر شغلی را با توجه به شخصیت خود انتخاب کنید.
- آیا پول همیشه برای شما مهم است؟
اگرچه پول عامل مهمی برای زندگی محسوب می شود، اما برای مدیران موفق پول نیروی محرکه اصلی نیست. بله، البته، مدیریت در لغت به معنای سبک زندگی مناسب و پول بیشتر است، اما نباید انگیزه اولیه برای مدیر شدن باشد. اگر اینطور است، پس شاید مجبور شوید درباره شغل آینده خود، بیشتر تحقیق کنید.
کاوش عمیق کنید و دلایل اصلیای که می خواهید وارد مدیریت شوید را بیابید. اگر پاسخهای شما با اهداف مثبتی باشد که به شکل موثری در پیشرفت جامعه نقش داشته باشند، در این صورت میتوانید در زمینه مدیریت موفق شوید. از آنجایی که راههای بسیار زیادی برای کسب درآمد (بدون ورود به حوزه مدیریت) وجود دارد، پس ابتدا مطمئن شوید که به دلایل و اهداف والایی وارد مدیریت میشوید. در نهایت این دلایل باعث میشوند شما تغییرات مثبتی در جهان ایجاد کیند و تنها در این صورت است که میتوانید مدیر بزرگی شوید.
- کدام رشته بیشتر مورد علاقه شماست؟
رشته مدیریت تقریباً در هر زمینهای از زندگی؛ مانند مراقبت های بهداشتی، فناوری، بازاریابی و مالی به یک نیاز اصلی مبدل شده. امروزه متخصصان مدیریت در سراسر جهان در تمام صنایع ارزش بالایی دارند. مشخص کنید که به کدام رشته بیشتر علاقه دارید تا حرفه شما متناسب با علاقه شما باشد و در حین کار خسته نشوید.
- آیا چالش ها را می پذیرید؟
در هر کدام از سطوح و گرایشهای مدیریتی ، ذاتا چالش های بیشماری وجود دارد. مسیر شغلی مدیریت شامل مراحل و سمتهای مختلفی از پایین به بالا است. از جمله سرپرست خط مقدم، مدیر عملکردی، مدیر ارشد، مدیر، معاون رئیسجمهور و غیره و هر یک از آنها نقشها و مسئولیتهای چالش برانگیز متفاوتی دارند.
در حرفه مدیریتی، کارها همیشه آسان پیش نمیرود، بسیاری از اوقات شرایط بحرانی پیش میآید و مدیران باید با برنامهریزی مناسب و تفکر استراتژیک، شرایط ناخوشایند خود را مدیریت کنند. بنابراین، مدیران باید همیشه افکار مثبت همراه با روحیهای قوی و آرام داشته باشند تا در موقعیتهای غیرمنتظره هرگز مضطرب نشوند و بتوانند با بازده کاری بالا بر مشکلات فائق آیند.
سخن پایانی
اگر به دنبال یک دوره مدیریت حرفه ای هستید و به دنبال بهترین کالج آموزش MBA در ایران هستید، میتوانید از لیست دورههای وب سایت هرمس دیدن نمایید. موسسه آموزشی هرمس دوره های مختلف مدیریت را با سرفصلهای روز دنیا ارائه می دهد.
پس اگر دانشجو هستید و به دنبال ارتقای سطح دانش خود می باشید یا کارمند و به دنبال ارتقای رزومه کاری خود (ارتقای شغلی) و یا حتی کارفرما باشید و قصد مدیریت بهتر پرسنل و افزایش راندمان کاری کسب و کار خود را دارید؛ از واجدین شرایط برای شرکت در دورههای MBA و DBA خواهید بود. پس با موسسه هرمس، هر فرد شاغل میتواند در زمینه مدیریت فرصتهای زیادی پیدا کند. برای سوالات بیشتر، با تیم پشتیبانی ما تماس بگیرید.
چه امتیازی به این مقاله می دهید؟
دیدگاهتان را بنویسید